از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت تازه شکفته ام هنوز نمیدانم.
از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت درگرمای وجودش غرقم نمیدانم.
از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت در هزار رنگ آن باخته ام نمیدانم.
از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت سرد است و بی رنگ.
************ ********* **
راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید. عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است.
************ *****
زندگی یک آرزوی دور نیست، زندگی یک جستجوی کور نیست، زیستن در پیله پروانه چیست؟
زندگی کن زندگی افسانه نیست ،گوش کن دریا صدایت می زند، هر چه نا پیدا صدایت می زند، جنگل خاموش می داند تو را با صدایی سبز می خواند تو را، زیر باران آتشی در جان توست قمری تنهایی دستان توست، پیله پروانه از دنیا جداست زندگی یک مقصد بی انتهاست، هیچ جایی انتهای راه نیست این تمامش ماجرای زندگیست.
******
نویسنده ابوذر نعمت الهی در شنبه 85/7/29 و ساعت 4:46 عصر |
گفتنیهای دوستان()