پیش بینی زاهد
در زمان پیشین زاهدی بود از قبایل عرب. اهل آن قبیله به روزگار او تبرک کردندی، و به مواعظ و نصایح او سکون طلبیدندی.
شبی چنان اتفاق افتاد که سگان آن قبیله جمله بمردند. بامداد اهل قبیله به نزد او آمدند که « دوش چنین چیزی بی سببی ظاهر شد و سگان ما بمردند.» گفت: « صلاح شما در آن بود و آفریدگار تعالی خیر شما در آن خواسته است.» ایشان بازگشتند. شب دیگر جمله مرغان ایشان بمردند. روز دیگر بیامدند و گفتند : « مرغان ما بمردند. » گفت: « بهترین شما در این بوده است و شما ندانید. » گفتند: « در این جه بهترین است که سگ، پاسبان ما بود و مرغان که موذن ما بودند و به صبح ما را بیدار می کردند. مردن ایشان فالی بد است.»
شب دیگر جهد کردند که آتش افروزند، البته از آتش زنه، آتش برون نیامد.خوف و هراس بر ایشان مستولی شد.
روز دیگر - چون برخاستند - خصمی آمده بود و شب به آخر آورده و تمامت قریه های آن نواحی غارت کرده، چون آنجا روشنایی ندیده بودند و بانگ سگ و مرغ نشنیده ، راه پیدا نکردند و ایشان از آن خلاص یافتند و سخن آن زاهد راست شد.
نویسنده ابوذر نعمت الهی در دوشنبه 85/2/18 و ساعت 6:0 صبح |
گفتنیهای دوستان()